دفتر دوم

دخترک دوشنبه عصر زمین خورد و کتار ابروش پاره شد من سر کار بودم که محمد بهم خبر داد و گفت با عمه گلی بردنش کلینیک تا برسم اونجا فقط اشک ریختم و به خودم لعنت فرستادم که چرا واسه چندرغاز نور را سپردم به این و اون وقتی رسیدم داشتن زخمشو بخیه می کردن اینقدر آروم و صبور این بچه که حد نداره  .

وقتی برگشتیم داشتم براش توضیح می دادم که ممکنه درد داشته باشه و به پانسمانش دست نزنه گفت باشه و رفت پی بازی هنوز پنج دقیقه نشده بود که اومد و گفت "وقتی می خندم درد میاد، واسه همین با دندون می خندم " من عاشقتم کوچولو

دفتر اول

blogline کار نمی کنه ! و من برای اینکه دوباره لیست وبلاگ های محبوبم را گم نکنم به اینجا پناه آوردم ، پس 

 

سلام